سر راه تو نشستم به تمنای نگاهی
چه شود عاقبتم را ز خدا خیر بخواهی
سالِفِ برِّکَ بی خواندهام و درس گرفتم
که مرا دادهای از روز ازل فیض پناهی
با لباسی که برای غم جد تو بپوشم
با همین رنگ سیاهش ز دلم رفته سیاهی
آمدم تا که بگویم سر یارم به سلامت
تسلیت بر تو بگویم همره ناله و آهی
گر نگاه تو نباشد به خدا هیچ نماند
نه امانی نه قوامی نه ثباتی و سپاهی
عزّت عشق عیان است در این سال حسینی
چه شود امر فرج را ز خدا خود تو بخواهی
نظرات شما عزیزان: